باران و برگ

باران که می بارد، زمین و تمام طبیعت با آغوشی باز به استقبال آن می روند؛ رعد و برق و بادهای تندش را هم به جان می خرند، چون می دانند به رحمتش می ارزد. قرار است نفسی تازه کنند، رشدی آغاز کنند و تحولی نو درافتد. طبیعت با باران مشکلی ندارد، چون خود را به خدای باران سپرده و به او اعتماد و بینشی ژرف دارد. ولی برخی ظاهربین ممکن است زبان به گلایه بگشایند که چه وقت باریدن بود. ما امروز مسابقه داشتیم. میخواستیم خوش باشیم و دل به طبیعت بزنیم.
حکایت ما آدم ها در برابر دستورات بارانی خدا هم چنین است؛ خواسته هایی که ما را به تعالی می رساند و زنجیرهای سنگین زندگی را از پای ما می گشاید. عده ای دل به خدا سپرده و بی چون و چرا خود را آماده اجرای آن می کنیم. گروهی دیگر، دنبال تبصره و شاید و احتمال های عجیب و غریبیم که خود را زیر این باران قرار ندهیم و دسته ای هم هستند که قید هرچه باران و تمیزی را می زنند و به گمان خود حاشیه امن و عافیت برای خود بر می گزینند و کاری به این کارها ندارند.
ماه خدا، ماه بارش رحمت و رضوان الهی است. دعوت مان کرده اند به تغییر جزئی در برنامه زندگی. قرار است کمی از عادت های خود فاصله بگیریم. نتیجه اش رهایی و سعادت مندی است. ماییم و فرصت ها و دعوت نامه ای که ما را به زندگی بهترو آرامش ماندگارتر فرا می خواند. می بالیم یا می نالیم؟






برچسب ها : یادداشت سردبیر  ,