خدا


خلیل تر از ابراهیم

خدایا می دانم قیامتی هست، حساب و کتابی هست، زنده شدن مردگان حقیقت دارد، ولی می خواهم دلم آرام گیرد. تا غرور ،شهوت، خودنمایی و آرزوهای بلند را قربانی نکنی، نمی توانی محشر را باور کنی. برای همین خداوند به ابراهیم خلیل(ع) فرمود: طاووس را که نشان تکبر و غرور است، خروس را که نشان شهوت است، کبوتر را که نشان خودنمایی است و کلاغ را که نشان آرزوهای طولانی است، ذبح کن. آنها را مخلوط کن و بر چهار کوه بگذار. پس چون آنها را صدا زنی، به سوی تو زنده خواهند شتافت.(بقره:260)

دید و شنید که مولایش با پرنده ای سخن می گوید، شگفت زده شد. گفت: ای امیر المؤمنین ! این چیز عجیبی است، مگر جز سلیمان فرزند داوود کس دیگری با پرندگان سخن می گفت؟ فرمود: سلمان! من به سلیمان آن را عطا کردم. میخواهی شگفت تر از این به تو نشان دهم؟ گفت: بله یا امیرمؤمنان و ای جانشین فرستاده پروردگار عالمیان. امام علی (ع) سر مبارک را به آسمان بلند کرد و گفت: ای طاووس فرود آی! ای چرغ فرود آی! ای باز پایین آی! ای کلاغ پایین آی! این چهار پرنده آمدند و من به دستور آثا آنها را ذبح کردم و پرهایشان راکندم و گوشت هایشان را قطعه قطعه نمودم و مخلوطشان کردم و در این امر متحیر بودم. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: می خواهی اکنون اینها را زنده کنم؟ گفتم: بله یا امیرالمؤمنین! سپس نگاهی عجیب به آن پرندگان انداخت و گفت: به قدرت الهی پرواز کنید! پس آن پرندگان همه به اذن الهی پرواز کردند.

هر دو معصوم ،پرنده زنده می کنند و هر دو پرده ای از قامت را به نمایش می گذارند؛ ابراهیم این درخواست را از خدا دارد تا خودش یقین پیدا کند و دلش آرامش یابد ولی امیرالمؤمنین (ع) این را برای اطمینان سلمان انجام می دهد و خود می گوید:« اگر پرده(غیب) کنار رود ،بر باور من افزوده نمی شود.»

محمدمهدی عباسی آغوی

 

انتخاب با شماست

صبح زود از خونه می زد بیرون. دم ظهر می اومد. دوباره بعد از ظهر، ساعت سه می رفت تا ساعت ده شب. یک شب وقتی برمی گشت رو پله های آپارتمان همدیگر رو دیدیم. خسته بود. پرسیدم: حسن آقا! چند وقتیه که بدجوری سرت شلوغه، خبریه؟ لبخندی زد وگفت: امسال وقت امتحان ارشدمه؛ باید حسابی درس بخونم تا بتونم موفق بشم. بهش گفتم: درسته امتحان داری اما نباید اینقدر به خودت سخت بگیری دیگه. دوباره لبخندی زد و گفت: احمد آقا! درست الان داره سخت می گذره اما ان شاءالله وقتی نتایجش بیاد شیرین میشه.

این چند دقیقه ای که با همسایه مون صحبت کردم، منو به فکر فرو برد و درس قشنگی بهم داد. تمام اتفاقاتی که دور و بر زندگی ما آدم ها می افته، انگار از دو بخش تشکیل شده: سختی و شیرینی. نکته جالب در اینه که حق انتخاب با خود ماست. اینکه اول سختی رو بچشیم بعد شیرینی رو یا اینکه اول راحتی و شیرینی رو بچشم و بعد سختی رو؛ مثلا همین حسن آقا اول سختیِ درس خوندن رو انتخاب کرده تا به دنبالش شیرینی قبول شدن رو بچشه. اون می تونست اول راحتی خوابیدن و تفریح رو انتخاب کنه که صد البته به دنبالش سختی قبول نشدن بود و پیشرفت نکردن.

راستی که جریان دنیا و آخرت هم یه جورایی همینه. انتخاب اول برخی آدم ها در دنیا، راحتی شهوت رانی، لذت جویی از راه غیرمشروع و خوشی گناه کردنه که به دنبالش، آخرتشون با سختی عذاب و آتش جهنم همراه میشه. بعضی دیگه هم در این دنیا اول سختی رو انتخاب می کنن؛ سختی نه گفتن به شیطون و هوای نفس تا به شیرینی بهشت ابدی برسن. آره، انتخاب با خودماست.

علی صادقی سرشت

 

مهم تر از بنزین!

گاهی موجی خاص زندگی را فرا می گیرد. در این شرایط برخی از مسائل بی اهمیت، چنان اهمیتی پیدا می کنند که سمت و سوی زندگی را به طرف خود جهت می دهند. زمانی که مسائل اقتصادی فضای ذهن و جان آدم ها را پر می کند، گمان می رودکه تفکر در جایگاه خودش قرار گرفته است، حال آنکه این اهتمام منفی، سبب بروز آسیب های جدی می شود. پدری را تصور کنید که در تمام مهمانی ها و زمان هایی که در خانه است، چنان امر و نهی اقتصادی می کند که گویا سکان اقتصاد جامعه را به دست او داده اند:« چرا این همه با تلفن حرف میزنی، مگر نمیدونی چند درصد گرون شده؟ چرا این همه برنج پختی، کی میخواد پول برنج رو بده؟ چرا این همه مهمون دعوت کردی، میدونی خرج میوه هاشون چقدر می شه؟» پررنگ شدن مسائل اقتصادی در زمان جاهلیت آن قدر مشکل ایجاد کرد که خداوند برایش دستور صادر کرد و فرمود:« و لا تقتلوا أولادکم خشیة إملاق نحن نرزقهم و إیّاکم إنّ قتلهم کان خطأ کبیرا؛ فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، ما آنان را و خود شما را روزی می دهیم و کشتن آنان خطایی بزرگ است».

امروزه در برخی از خانه ها قتل جسمی اتفاق نمی افتد، ولی گرانی بهانه ای شده برای تخریب روحیه فرزندان و سرزنش های بی جایی که هر کدام مانند یک تیغ تیز بر پیکر روان آنان فرود می آید. تضمین روزی از سوی خداوند، یک وعده فطعی است و هزینه های بجایی که برای زندگی می شود، هدر دادن سرمایه نیست، بلکه خود یک سرمایه گذاری سودمند است.

ابراهیم اخوی

 

به امید دیدار!

زندگی بدون امام برای انسان ممکن نیست. امروزه میلیاردها نفر از برکت وجود آخرین امام، روزی می خورند و بیشتر آنها از این حقیقت غافلند . کره زمین برمدار حجت خدا می چرخد و تحولات جهانی به سویی پیش می رود که رهبری آن به دست مقتدر امام عصر (عج) بیفتد، بی آنکه خیلی از تحلیل گران با چنین واقعیتی آشنا باشند. برنامه زندگی شیعیان، توسط حضرت کنترل و بررسی می شود، بدون آنکه چنین باوری در ذهن خیلی از پیروان به خویشتنداری آنها بیانجامد. دعای آقا در حق دوستان و دوستدارانش، پی در پی، گره گشایی می کنند، غافل از آنکه چنین موهبتی را پذیرفته باشند. اصلا، مشکل همین جاست. ما در ایستگاه اول مانده ایم: ایستگاه غفلت. اگر نبود چنین مانعی که الان در کنارش تحولات واقعی جهان رخ می داد. نخست باید پرده از غفلت کنار زده شود تا پرده غیبت به کناری رود. دیدار آقا به بیداری ما گره خورده است. به امید دیدار آقا!

سعید سعادتی

 

 






برچسب ها : طلیعه  ,