خوش غیرت!!
انتظار شنیدنش را هم نداشت. اوایل فکر می کرد همسرش با او شوخی می کند. کم کم فهمید مثل اینکه نه! او واقعا جدی است. بعد از ادامه یافتن در خواست های بی منطق همسرش، روزی به او گفت: مگر روز اولی که آمده بودی خوب مرا ندیدی؟ خانواده ام را ندیدی؟ اصلا مگر خانواده خودت چطوری می پوشند؟ اما کو گوش شنوا. مرد مدام غر می زد تا اینکه... سرانجام زن تصمیمش را گرفت. صبح شد. چادرش را سر کرد. چادری که به ظاهر چند متر پارچه بود اما پشتش یک دنیا ایدئولوژی بود و قداست. چادری که حتی اصرارهای مرد خوش غیرتش نتوانسته بود آن را از سر او پایین بکشد... زن رو به قاضی دادگاه خانواده کرد و درخواست طلاق خود را به قاضی ارائه کرد. دلیلش هم این بود:« یک سال گذشته به عقد همسرم درآمدم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری مراسم عروسی به منزل مشترک رفتیم و متأسفانه از همان ابتدا سر مسائل مذهبی دچار مشکل شدیم؛ من و همسرم هر دو در خانواده مذهبی بزرگ شدیم و زمانی که همسرم به خواستگاری من آمد، از این موضوع اطلاع داشت که حجاب من چگونه است و من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم آن را تغییر دهم. بعد از گذشت مدت کوتاهی از شروع زندگی مشترکمان، مرتب از من ایراد می گرفت که چرا حجاب من این قدر پوشیده است! در حالی ه حجاب خانواده خودش نیز همانند حجاب من است». تأسف بارتر آن قسمتی بود که زن 25 ساله رو به قاضی گفت:« او از من می خواهد در مهمانی هایی که هرگز نمی توانم در آن حضور داشته باشم، شرکت کنم»!
شاید حاضران تصور می کردند زن در حال بزرگنمایی است اما... مرد 29 ساله ی خوش غیرت! حرفی زد که تعجب همه با غیرت ها را برانگیخت:« این درست است که من جزو خانواده مذهبی و معتقدی هستم، اما افکار و عقایدم شبیه آنها نیست؛ همسرم از لحاظ ظاهری بسیار زیباست و زمانی که او را دیدم، به او علاقمند شدم و فکر کردم می توانم او را از افکارش دور کنم و پوشش او را به آنچه که خود می خواهم تغییر دهم»! مرد ادامه داد:« همسرم از نظر ظاهری بسیار زیباست و به نظر من باید تا زمانی که زنده است، از این زیبایی استفاده کند، در حالی که او خود را در پوششی پنهان کرده است که نمی تواند از آن لذت ببرد»!!
پدر مرد نیز که در دادگاه حضور داشت گفت:« پسرم لیاقت چنین دختری را ندارد، زیرا همه آرزوی داشتن چنین همسری را دارند، اما پسر من آن قدر بی غیرت است که نمی داند از همسرش که ناموس اوست، چه چیزی را می خواهد؛ پسر من باید برای همیشه فراموش کند که پدر و مادری دارد». قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صادر کردن حکم طلاق به زندگی یک ساله این زوج پایان داد.
تماس های شوم
هزار تماس تلفنی! آن هم در یک مدت کوتاه فقط با یک تلفن ثابت. مأموران پلیس که گویی با نوع جدیدی از تخلف در دنیای مجازی برخورد کرده بودند، با جدیت تحقیقات خود را شروع کردند. شهروند شاکی که حسابی کلافه شده بود، رو به سرگرد نوروزی کرد و گفت: شماره تلفن ثابت خانه ام مدتی است در فضای مجازی قرار داده شده است و مزاحمت های تلفنی سرازیر خانه مان شده است؛ مزاحمت هایی از نوع بی شرمانه اش که قلم از نوشتنش معذور است! هنوز تحقیقات این پرونده در مراحل ابتدایی بود که شکایت مشابهی از طرف یکی دیگر از شهروندان به جریان افتاد. این شکایت هم از سوی خانواده ای بود که با حجم زیادی از مزاحمت های تلفنی به همان شکل قبلی مواجه شده بودند. بعد از بررسی های اولیه مشخص شد فردی با ID نامشخص در تالارهای گفتگوی اینترنتی با قرار دادن شماره تماس ثابت این دو خانواده، سبب بروز چنین اتفاقی شده است. در تحقیقات مشخص شد متهم یک خانم است که با هردوی شاکیان آشنایی داشته و برای انتقام گرفتن از آنها اقدام به هتک حیثیت این دو نفر در فضای مجازی کرده است. وقتی تأسف کارآگاهان پلیس از این اتفاق جدید و خلاف اخلاق بیشتر شد که متوجه شدند متهم یک شخص تحصیل کرده است که به خاطر محرومیت از اخلاق، خود و دیگران را به دردسر انداخته است.
آخر تمدن
جسد زن 37 ساله نقش زمین شده بود؛ زنی که از حالت چهره اش چه بسا می شد بهت و حیرت را فهمید. اتفاق در ایالت آیووای آمریکا روی داده بود. متهم 13 ساله! سردی دست بند پلیس را بر روی دستانش حس می کرد. در ایالت های آمریکا، هفت تیر کشی در این سن امری عادی و طبیعی شده است. اما این بار چیزی که این خبر را سرتیتر خبرها کرده این است که بعد از دستگیری این نوجوان 13 ساله، خبری از گریه های مادرش نبود. خبری از مادری گریان، که التماس کنان به پلیس آزاد شدن فرزندش را طلب کند، نبود. آخر این بار قربانی این نوجوانِ کشورِ تمدن، مادر خودش بوده است.
کجایند کسانی که چشم به آن سوی آب ها دوخته اند و هروقت صحبت خارج می شود، آب از لب و لوچه شان راه می افتد که چه نشسته اید که آنها مهد تمدن هستند و ما از قافله ی تمدن عقب مانده ایم!! عاقبت تمدن بدون مذهب و دین، به کجا می کشد؟ از این اتفاق های جنون آمیز که محصول تربیت یک فرهنگ تهی است، زیاد است و زشت تر افتخار کسانی است که دل به چنین خانه عنکبوتی بسته اند.
برچسب ها : خانه بدان ,