سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لوگو
لینک دوستان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :7
کل بازدید :63069
تعداد کل یاد داشت ها : 54
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 7:9 ص

 

استخاره ازدواج

آیت الله محمد علی گرامی

من خودم شاهد بودم که آقای بروجردی برای دیگران استخاره می کردند. مرحوم امام (ره)، هم برای خودشان استخاره می کردند هم برای دیگران. روایات درباره استخاره زیاد است. استخاره در لغت به معنای طلب خیر است از خدا که بحثی در آن نیست. یکی هم همین استخاره با قرآن و تسبیح است که معمولا روایات آن سند قوی ندارد ولی همه علما بدان عمل کرده اند. مرحوم حاج شیخ در سال 1340ق با استخاره ای که کرد به قم تشریف آورد و حوزه علمیه را بنا نهاد.

روایتی هست که استخاره کن و به آنچه که در دلت افتاد عمل کن. این روایت تقریبا معتبر است. من فکر کردم این فقط در روایات شیعه است، بعد دیدم اهل سنت هم همین را دارند. درباره خود قرآن هم دارد که قرآن را باز کن و آنچه را که در دلت افتاد به همان عمل کن. اصل استخاره هم عام است و اختصاص به اشخاص ندارد ولی تجربه نشان داده که استخاره کسانی با واقعیت تطبیق می کند که به آنها اجازه ای داده باشند. منظور اجازه باطنی است که اگر چنین اجازه ای را داشته باشند، بیش از 90 درصد استخاره هایشان منطبق بر واقعیت خواهد بود.

افراد هم نباید در ابتدای هر امری استخاره کنند. استخاره در صورتی درست است که پس از بهره بردن از عقل وشرع و مشورت باز هم تحیر و سرگردانی برطرف نشود. فقط وقتی مشکل به این طریق حل نشد، باید به استخاره متوسل شد و به هیچ وجه صحیح نیست که برای هر کار بی اهمیتی که بااندکی تفکر و مشاوره برایش برایش راه حل پیدا میشود، استخاره کنیم. رواج چنین فرهنگ سهل انگارانه ای برای جامعه مفید نیست.

یکی از مواردی که افراد برای آن زیاد استخاره می گیرند انتخاب همسر است. بنظر بنده استخاره در هر مرحله از خواستگاری بلااشکال است، منتها فقط در صورتی که تحیر به وجود آمده باشد. اما اگر فرد، تحقیقات کافی انجام داده و به این نتیجه رسیده که مورد خوب و مناسبی است، استخاره علی القاعده مورد ندارد، مگر اینکه باز هم برایش تحیر و سردرگمی وجود داشته باشد. (آیت الله محمد علی گرامی)

 

 

گل یا تربچه

خانم نیلچی زاده

خانمی با بنده تماس گرفتند که همسر من ویژگی های بسیار خوبی دارد؛ از قاری های قرآن است و... اما یکی از مشکلات من با او این است که به من می گوید: خانم! من هرچی به شما می گویم، بگو چشم!  می گفت: من برای خودم نظر دارم، دیدگاه دارم تصمیم های دارم، به چه دلیلی باید هرچه همسرم می گوید من بگویم چشم؟

من برای اینکه بتوانم مسئله شان را حل کنم مقداری درباره روحیات ایشان و همسرشان سؤال کردم. توضیح که دادند دیدم من و منیت هر دوتای آنها خیلی زیاد است. برای همین مدام با همدیگر تصادم اخلاقی پیدا می کنند. جمله ای که به آنها گفتم این بود: دخترم! تا آن جایی که من اطلاع دارم تا حالا هیچ خبرگزاری و هیچ تلکسی خبری مخابره نکرده که زنی در اثر زیاد چشم گفتن به همسرش مرده است! خب بگو چشم. چشم گفتن زن را نور چشمی می کند. این چشم گفتن ویتامین تقویت روحیه آقایان است. اگر خانمی در زندگی، قاعده اصلی اش چشم گفتن باشد، یعنی اهل جدال نباشد، اهل مشاجره نباشد، اهل سلم و سلام باشد، اثرش را می بیند. خانم ها می خواهند نمره عاطفی شان در خانه بیشتر باشد یا می خواهند حرفشان به کرسی بنشیند؟  فرمول، خیلی روشن است .به قول شاعر: همواری این راه مرا سر به هوا کرد.

یک روز که من قاعده چشم گفتن را می گفتم، یکی از خانم ها گفت: خانم نیلچی! نمی شود به جای چشم ،بگوییم «باشه»؟  گفتم چرا، اما تفاوتش مثل این است که همسرتان به جای هدیه یک شاخه گل سرخ، یک شب که می آید منزل یک دسته تربچه نقلی خیلی خوب برایتان بیاورد. پیش خودش هم گفته باشد: قرمز که هست، خوش رنگ هم هست، گیاه هم هست، تازه خوردنی هم هست. حس شما نسبت به اون گل چیست؟ نسبت به این تربچه چه جوری است؟ (خانم نیلچی زاده)

 

 

قدر مادرت را بفهم

آیت الله مجتهدی

استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) می فرمودند: اگر می خواهی قدر مادرت را بفهمی، یک شب دو تا آجر به شکمت ببند و بخواب. در همان شب متوجه سختی ولادت و بارداری خواهی شد. خلاصه اگر پدر و مادر از شما ناراضی باشند، کارت گیر می کند و سلب توفیق می شوی. کاری کن پدر و مادر برای تو دعا کنند که دعای آنها مستجاب است. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: أربعه لا ترد لهم...؛ چهار نفر دعایشان برنمی گردد و مستجاب می شود: 1-امام عادل   2-دعای پدر و مادر در حق فرزند    3-کسی که برای برادر مؤمن اش در غیاب او دعا کند    4-مظلوم.  جلوی پدر و مادر راه مرو. وقتی آیت الله العظمی خویی (ره) برای دیدن طلاب از نجف به قم و به مدرسه فیضیه آمدند، جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود، اول داخل شود. من هر موقع با پدرم به مسجد می آمدم، می ایستادم تا اول ایشان وارد شوند.

وقتی مادر شیخ انصاری (ره) فوت کرد، شیخ خیلی گریه می کردند، وقتی علت را از ایشان پرسیدند، شیخ فرمود: زیرا ثواب و توفیق زیادی ( یعنی خدمت به مادر) از دستم رفت. روزی شیخ به درس حاضر نشدند. شاگردان به منزل شیخ رفتند و دیدند مادر شیخ مریض است و شیخ مشغول پرستاری از مادر هستند.

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: الجنه تحت اقدام الامهات؛ بهشت زیر پای مادران است. گاهی برو دست پدر و مادرت را ببوس. (آیت الله مجتهدی)

 

 

این سه طائفه


« أن الشیطان لکم علو فاتخذوه عدوا؛ شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.» شیطان سه طائفه را وسوسه می کند: اول کسانی که از یاد خدا اعراض می کنند. مانند کسی که صبح مغازه اش را باز می کند و عصر هم می بندد و می رود. به هیچ چیز هم کاری ندارد. اگر هم حرفی به او بزنی، می گوید: کسب حلال است. اما نمی داند که کسب حلال مقرراتی دارد، احکامی دارد که باید یاد بگیرد. کأنّ برای این ساخته شده است که صبح بیاید مغازه را باز کند و شب هم ببندد! از هیچ یک از احکام اسلامی خبر ندارد آقاجان!

طائفه دیگری که در معرض وسوسه شیطانند، کسانی هستند که احکام خدا را یک دستی گرفته اند. نماز را تند می خوانند . پروردگار به ملائکه می فرماید: چرا این بنده من با عجله نماز می خواند؟ مگر رزق و روزی او به دست غیر من است؟! باید نماز را مقدمه حفظ اموالش بداند.

وقتی اسکندر وارد آن شهر شد گفت: آیا شماها نمی ترسید به اموالتان نقصی وارد شود؟ گفتند خیر! ما توکلمان به پروردگار است. تمام اموالمان و خودمان همه در قبضه تصرف اوست. این است که کسی جرئت ندارد نقصانی به اموال ما وارد کند.

طائفه دیگری که در معرض وسوسه شیطانند، کسانی اند که  در مقام غفلت به سر می برند، خودشان را در حضور و محضر پروردگار نمی بینند. شیطان از پروردگار یک اختیاری گرفته است که از راه خون وارد عروق انسان می شود و او را وسوسه می کند.« إن الشیطان لیجزی من إبن آدم مجری الدم». (آیت الله حق شناس)






برچسب ها : ره نمایی خوبان  ,

      

 

پاداش کار نیک

کشاورز فقیر اسکاتلندی بود و فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد میزد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ، او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: میخواهم جبران کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادی. کشاورز اسکاتلندی جواب داد: من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام، پولی بگیرم و پیشنهادش را رد کرد. در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: پسر شماست؟ کشاورز با افتخار جواب داد: بله. مرد گفت: با هم معامله می کنیم، اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل ند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.

چند سال گذشت و پسر فارمر فلمینگ، از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد. همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ، کاشف پنسیلین مشهور شد. سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد. چه چیزی نجاتش داد؟ «پنی سیلین»!

مجتبی صادقی

 

 

ای عزیز!

دیگر خسته شده ام

از تو نه!

از بی نوایی خود

که خاک بازی هنوز از ذهنم بیرون نرفته!

نمی دانم چگونه بال داشته باشم و آنگاه چگونه پرواز کنم.

آشیانه سرد شده و نفس گرمت را می خواهم

پایم شکسته، نمی توانم راه روم

عصا می خواهم

سوی چشمان را گناه گرفته، اگر تو هم بیایی نمی توانم ببینم

وای بر من!

ای عزیز!

بیچارگان را دریاب

بی بضاعتیم، حتی مزجات آن را نداریم.

گفته اند که قبل از خواهش گدایان، عطایتان را ارزانی می دارید.

یک عمر تمنا...

تمنای تو!

محمد علی فتحی

 

 

چشمان امام

به وفاداری ات ای دوست ، وفادارم

به هوا خواهی ات ای یار، گنهکار شدم

روزگاری به سلامت سوی بازار شدم

که « به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم»

 

چشم بیمار تو را من به دو عالم ندهم

حاصل عشق تو را با زر و درهم ندهم

خاک کوی درت ای دوست به خاتم ندهم

گنه عشق تو را تا که نمیرم، ندهم

که « چو منصور خریدار سر دار شدم»

 

شادی من به تو معنا شود و غم بی تو

نوبهارم به تو و همچو خزانم بی تو

عاشقم من به تو و هیچ ندارم بی تو

با نشاطم به تو و خسته و زارم بی تو

« طاقت از دست برون شد که چنین زار شدم»

ابوذر اسدالله پور






برچسب ها : اهالی خوبان  ,

      

 

ورزش بانوان

ساعت پنج صبح به آهستگی از خواب بیدار می شد. نمازش را می خواند و سراغ حیوانات می رفت. علوفه ی گاو و گوسفند ها را می داد، به لانه مرغ ها می رفت تا تخم مرغ ها را جمع کند، شیرگاوی را که دوشیده بود گرم می کرد، چای دم می کرد و سفره صبحانه را می انداخت. از وقتی که شوهرش از خانه بیرون می رفت تا وقتی ظهر به خانه برمی گشت، او همچنان مشغول بود و به خانه و بچه ها رسیدگی می کرد. تا وقتی هم که پیر می شد از پا نمی نشست. عزیزجون این طور زندگی کرده بود که حالا از پوکی استخوان و مرض های مختلف خبری نبود. البته بعضی از خانم های امروزی حق دارند که از پیری شان بترسند. معمولا زیاد می خوابند. وقتی هم که بیدار می شوند، فقط زحمت ریختن لباس ها و ظرف ها به داخل ماشین، گذاشتن غذا داخل زودپز و فر و مایکروویو و ... را می کشند. بیشتر وقت شان هم که پای تلویزیون و رایانه می گذرد. این ها را که می شنویم، بهتر درک می کنیم که ورزش کردن زن و مرد نمی شناسد. اگر مردها برای انجام فعالیت های روزانه نیاز به جسمی سالم دارند، زنان هم برای بهتر بودن – در نقش فردی، همسری و مادری – نیاز به تنی سالم و روحی شاداب دارند. البته ورزش کردن حتما نباید در مکان و زمان خاصی باشد، بلکه در هر شرایطی و با هر امکاناتی می توان به فعالیت و تحرک بدنی پرداخت.

ورزش بانوان

دعوت کردن زنان به فعالیت های خانگی، به این معنا نیست که فعالیت های اجتماعی زنان از جانب اسلام منع شده باشد، بلکه مسئله مهم حفظ جایگاه ویژه بانوان  و عفاف و حجاب آنان است. در فعالیت های ورزشی داشتن مربی – همجنس بودن – یا مسافرت با مردان نامحرم و صحبت و نشست و برخاست با آنان مشروط به رعایت این مسئله مهم است. «شکی نیست که ورزش برای همه قشرها اعم از مرد و زن، پیرو جوان لازم و یکی از ضروری ترین کارها – برای حفظ سلامت – محسوب می شود. از این گذشته، ورزش می تواند به عنوان سرگرمی سالم، بسیاری از اوقات فراغت را پر کند و انسان را از سرگرمی ناسالم باز دارد. ولی مسلم است که باید جهات شرعی، هم در ورزش مردان و هم در ورزش زنان رعایت شود و مسابقات ورزشی هرگز ایجاب نمی کند که ما فرهنگ اسلامی را رها کرده، دنبال فرهنگ دیگران برویم. به طور کلی زنان می توانند در محیط هایی که مخصوص به خودشان است، با استفاده از لباس های مناسب و با حفظ حجاب یا بدون حجاب شرعی، با توجه به اینکه جنس مخالفی در آنجا نیست، ورزش کنند. داوران و مربیان آنها نیز از میان خود زنان برگزیده شوند، همان گونه که در مردان چنین است و همچنین از ورزش هایی استفاده کنند که آسیب و زیانی به آنها نمی رساند.»

دوچرخه سواری


دوچرخه سواری خانم ها اگر در جایی باشد که توجه نامحرمان را به خود جلب نکند اشکالی ندارد، اما متأسفانه در برخی شهرها، متولیان ناآشنا با مسائل شرعی به اشتباه فکر می کنند آنچه که اسلام برای عفت و عفاف بانوان تاکید کرده، فقط پوشش ظاهری و در حد پوشیده شدن بدن و موهای آنان است، در حالی که اسلام نگاهی عمیق تر و فراتر از پوشش به مسئله حجاب دارد و آن حفظ نگین شرافت زن در صدف پوشش است. شرکت بانوان برای مسابقات بین المللی در رشته های مختلف نیز نباید ورزشکاران و مسئولین را تحت فشار قرار دهد که اقدامی بر خلاف حریم حجاب و عفاف بردارند. باید دقت کرد که برگزاری مسابقات بانوان در منظر و نگاه آقایان نباشد، خواه مربیان مرد باشند یا ناظران ارزیاب و غیره که متأسفانه در برخی مراکز این کم توجهی ها مشاهده می شود.

حرکات ایروبیک


ایروبیک با ورزش موزون، حرکاتی پرتحرک است که بر اساس موسیقی تنظیم شده است. اگر این ورزش به همراه موسیقی های حرام نباشد و مفسده ای هم نداشته باشد، جایز است. اما مشکل آنجایی است که انجام این ورزش به طور معمول مستلزم انجام فعل حرام است. استفاده از موسیقی های محرک و حرکات بدن در آن، اگر محرک شهوت باشد موجب حرام خواهد بود.

موسیقی حرام، موسیقی ای است که شهوت  انسان را تحریک کند. این موسیقی عموما مناسب مجالس لهو و لعب است. درباره حرکات ورزشی و موزون مانند ایروبیک هم باید گفت: اگر این حرکات ورزشی، مصداق ر.ق.ص محسوب گردند، حکم ر.ق.ص را دارند. حرمت موسیقی هم جدای از حرمت ر.ق.ص است و بر این اساس هر چند ورزش فی نفسه اشکال ندارد، اما ایروبیک با گوش دادن به موسیقی حرام و حرکات محرک دو کار حرام را در پی دارد.

فاطمه کریمی

 

 






برچسب ها : احکام خوبان  ,

      

 

لباس های تنگ تنها شامل شلوار و پیراهن نمی شود و باید به تمام لباس هایی که پوشیده ایم دقت کنیم. لباس های تنگ می توانند باعث بروز مشکلاتی شوند که جبران آنها بسیار سخت است.

 

پیراهن یا تی شرت

لباس تنگ

پیراهن های تنگ از جمله مواردی هستند که می توانند باعث بروز مشکلات بسیاری شوند. هنگامی که شما از پیراهن های تنگ استفاده می کنید تا لاغرتر به نظر برسید، فشار به معده شما وارد می شود و باعث می شود تا اسید معده به مری بازگردد. این امر می تواند برای شما بسیار خطرناک باشد. در کنار خطر بازگشت اسید معده، مشکلاتی نیز برای تنفس شما ایجاد می شود؛ به نحوی که نفس کشیدن برای شما سخت شده و این امر به دیافراگم شما فشار وارد می کند و این مشکل وقتی شما عطسه یا سرفه کنید، بسیار بدتر می شود.

 

 

شلوار


شلوارهای تنگ از پیراهن های تنگ نیز بدتر هستند؛ چرا که همان مشکلات پیراهن را با تعداد بیشتری مشکل ایجاد می کند. شلوارهای تنگ می توانند باعث ایجاد اختلالاتی در رگ های عصبی پای شما شوند و این می تواند  در دراز مدت پای شما را از کار بیاندازد. شلوارهای تنگ همچنین در هنگام غذا خوردن نیز بسیار مشکل ایجاد می کند. از این مشکلات می توان به افزایش ضربان قلب اشاره کرد. البته ضربان قلب هنگامی بسیار افزایش می یابد که شما شلواری حداقل دو سایز کوچک تر از سایز واقعی تان داشته باشید.

 

 

کفش


هر ساله خانم های بسیاری در جهان مقدار زیادی پول راخرج درمان مشکلات پاهایشان می کنند و این امر به علت وجود کفش های نامناسب است که آنها پاهایشان می کنند. بیشتر مردم وقتی کفش هایشان مقداری تنگ می شود، باز هم از آنها استفاده می کنند و این در حالی است که این امر باعث به وجود آمدن خطرهای بسیار زیادی برای پاها می شود. این مشکلات می توانند استخوان درد و عفونت هایی مربوط به انگشتان پا باشد. بهتر است تا با کوچک شدن کفش ها آنها را عوض کنید. یکی دیگر از مشکلاتی که کفش های تنگ می توانند به وجود آورند، پیچ خوردگی های پا است که این خود خطر شکستگی پا را تا مقدار بسیار زیادی افزایش می دهد.

سایت مشرق

 






برچسب ها : سلامت خوبان  ,

      

با دیدن این تصاویر دیگر نوشابه نمی خورید خودتان قضاوت کنید!!!

تکه ای گوشت را داخل نوشابه انداخته و نتیجه را بعد از 3 ساعت ببینید!!
 
بیچاره معده هامون!!!
[تصویر:  ywsm6jalpyz99vhbzpn.jpg]

      

خوش غیرت!!


انتظار شنیدنش را هم نداشت. اوایل فکر می کرد همسرش با او شوخی می کند. کم کم فهمید مثل اینکه نه! او واقعا جدی است. بعد از ادامه یافتن در خواست های بی منطق همسرش، روزی به او گفت: مگر روز اولی که آمده بودی خوب مرا ندیدی؟ خانواده ام را ندیدی؟ اصلا مگر خانواده خودت چطوری می پوشند؟ اما کو گوش شنوا. مرد مدام غر می زد تا اینکه... سرانجام زن تصمیمش را گرفت. صبح شد. چادرش را سر کرد. چادری که به ظاهر چند متر پارچه بود اما پشتش یک دنیا ایدئولوژی بود و قداست. چادری که حتی اصرارهای مرد خوش غیرتش نتوانسته بود آن را از سر او پایین بکشد... زن رو به قاضی دادگاه خانواده کرد و درخواست طلاق خود را به قاضی ارائه کرد. دلیلش هم این بود:« یک سال گذشته به عقد همسرم درآمدم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری مراسم عروسی به منزل مشترک رفتیم و متأسفانه از همان ابتدا سر مسائل مذهبی دچار مشکل شدیم؛ من و همسرم هر دو در خانواده مذهبی بزرگ شدیم و زمانی که همسرم به خواستگاری من آمد، از این موضوع اطلاع داشت که حجاب من چگونه است و من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم آن را تغییر دهم. بعد از گذشت مدت کوتاهی از شروع زندگی مشترکمان، مرتب از من ایراد می گرفت که چرا حجاب من این قدر پوشیده است! در حالی ه حجاب خانواده خودش نیز همانند حجاب من است». تأسف بارتر آن قسمتی بود که زن 25 ساله رو به قاضی گفت:« او از من می خواهد در مهمانی هایی که هرگز نمی توانم در آن حضور داشته باشم، شرکت کنم»!

شاید حاضران تصور می کردند زن در حال بزرگنمایی است اما... مرد 29 ساله ی خوش غیرت! حرفی زد که تعجب همه با غیرت ها را برانگیخت:« این درست است که من جزو خانواده مذهبی و معتقدی هستم، اما افکار و عقایدم شبیه آنها نیست؛ همسرم از لحاظ ظاهری بسیار زیباست و زمانی که او را دیدم، به او علاقمند شدم و فکر کردم می توانم او را از افکارش دور کنم و پوشش او را به آنچه که خود می خواهم تغییر دهم»! مرد ادامه داد:« همسرم از نظر ظاهری بسیار زیباست و به نظر من باید تا زمانی که زنده است، از این زیبایی استفاده کند، در حالی که او خود را در پوششی پنهان کرده است که نمی تواند از آن لذت ببرد»!!

پدر مرد نیز که در دادگاه حضور داشت گفت:« پسرم لیاقت چنین دختری را ندارد، زیرا همه آرزوی داشتن چنین همسری را دارند، اما پسر من آن قدر بی غیرت است که نمی داند از همسرش که ناموس اوست، چه چیزی را می خواهد؛ پسر من باید برای همیشه فراموش کند که پدر و مادری دارد». قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صادر کردن حکم طلاق به زندگی یک ساله این زوج پایان داد.

 

 

تماس های شوم


هزار تماس تلفنی! آن هم در یک مدت کوتاه فقط با یک تلفن ثابت. مأموران پلیس که گویی با نوع جدیدی از تخلف در دنیای مجازی برخورد کرده بودند، با جدیت تحقیقات خود را شروع کردند. شهروند شاکی که حسابی کلافه شده بود، رو به سرگرد نوروزی کرد و گفت: شماره تلفن ثابت خانه ام مدتی است در فضای مجازی قرار داده شده است و مزاحمت های تلفنی سرازیر خانه مان شده است؛ مزاحمت هایی از نوع بی شرمانه اش که قلم از نوشتنش معذور است! هنوز تحقیقات این پرونده در مراحل ابتدایی بود که شکایت مشابهی از طرف یکی دیگر از شهروندان به جریان افتاد. این شکایت هم از سوی خانواده ای بود که با حجم زیادی از مزاحمت های تلفنی به همان شکل قبلی مواجه شده بودند. بعد از بررسی های اولیه مشخص شد فردی با ID نامشخص در تالارهای گفتگوی اینترنتی با قرار دادن شماره تماس ثابت این دو خانواده، سبب بروز چنین اتفاقی شده است. در تحقیقات مشخص شد متهم یک خانم است که با هردوی شاکیان آشنایی داشته و برای انتقام گرفتن از آنها اقدام به هتک حیثیت این دو نفر در فضای مجازی کرده است. وقتی تأسف کارآگاهان پلیس از این اتفاق جدید و خلاف اخلاق بیشتر شد که متوجه شدند متهم یک شخص تحصیل کرده است که به خاطر محرومیت از اخلاق، خود و دیگران را به دردسر انداخته است.

 

 

آخر تمدن


جسد زن 37 ساله نقش زمین شده بود؛ زنی که از حالت چهره اش چه بسا می شد بهت و حیرت را فهمید. اتفاق در ایالت آیووای آمریکا روی داده بود. متهم 13 ساله! سردی دست بند پلیس را بر روی دستانش حس می کرد. در ایالت های آمریکا، هفت تیر کشی در این سن امری عادی و طبیعی شده است. اما این بار چیزی که این خبر را سرتیتر خبرها کرده این است که بعد از دستگیری این نوجوان 13 ساله، خبری از گریه های مادرش نبود. خبری از مادری گریان، که التماس کنان به پلیس آزاد شدن فرزندش را طلب کند، نبود. آخر این بار قربانی این نوجوانِ کشورِ تمدن، مادر خودش بوده است.

کجایند کسانی که چشم به آن سوی آب ها دوخته اند و هروقت صحبت خارج می شود، آب از لب و لوچه شان راه می افتد که چه نشسته اید که آنها مهد تمدن هستند و ما از قافله ی تمدن عقب مانده ایم!! عاقبت تمدن بدون مذهب و دین، به کجا می کشد؟ از این اتفاق های جنون آمیز که محصول تربیت یک فرهنگ تهی است، زیاد است و زشت تر افتخار کسانی است که دل به چنین خانه عنکبوتی بسته اند.






برچسب ها : خانه بدان  ,

      

 

 دختر

زیباترین دختر ایران

میشل شولتس کرزیزانوفسکی، عکاس اهل هلند به دنبال یافتن جواب این سؤال که « زیبایی چیست؟» پنج قاره جهان را زیر پا گذاشت و  از آدم های مختلف در این مورد سؤال کرد. او برای انجام این پروژه عکاسی در کشورهای مختلف آگهی  هایی به این مضمون در روزنامه چاپ کرد: «هرکس خود را زیباترین انسان ها می داند، به این آگهی پاسخ دهد.» علاوه بر آگهی، به همراه تیم خود به مناطق مختلف جهان سفر کرده و از نزدیک با مردم گفت و گو کرده است. بیشتر پاسخ دهندگان دلیل ویژه ای برای زیبا دانستن خود ذکر نکردند، اما دسته ی دیگری نیز دلائل عجیب و غریبی برای خود داشتند. او گرچه با پاسخ هایی متفاوت در این زمینه روبرو شد، اما عجیب ترین و شاید متفاوت ترین پاسخ را در ایران شنید. روزی که مهدیه آذری، دخترک ده ساله ایرانی جلوی دوربین او حاضر شد و به او گفت: «من زیباترین دختر جهان هستم، چون نماز می خوانم.» البته عکاس هلندی، که درکی درست از ارزش ها و آثار نماز و نقش آن در سلامت روحی و جسمی مسلمانان ندارد، در واکنش به حرف این دختر فهمیده، خیلی ساده و سرسری می گوید که این حرف نشانه شستشوی مغزی کامل است. در آخر هم این عکاس 61 ساله هلندی، بعد از پنج سال جست و جو به دنبال معنای زیبایی، در پایان پروژه به این نتیجه رسید که به پاسخ سؤالش نرسیده است. خوب است به این پژوهشگر دوربینی اطمینان بدهیم که با لنزهایی که شما کار گذاشته اید، محال است که زیباترین را بیابید!

 

فواید شیر مادر

فواید شیر مادران برای مادران

تا الان همه در مورد فوائد شیر مادر برای نوزادان صحبت می شد اما این بار سخن از تحقیقات جدیدی است که تأثیرات شیر مادر بر سلامت خود مادران را بیان نموده است. پژوهشگران آکادمی طب کودکان اعلام کردند: شیر دادن به نوزادان خطر ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی و روماتیسم را در مادران کم می کند. همچنین برای سلامت ذهنی مادران مفید بوده، به گونه ای که تحقیقات نشان می دهد میزان افسردگی بعد از زایمان در زنانی که به فرزندان خود شیر نمی دهند، بیشتر است. علاوه بر فایده کوتاه مدت، شیر دادن فواید بلند مدتی هم دارد. شیر دادن به مادر کمک می کند که راحت تر به وزن قبل از بارداری اش برگردد. مسئله مهم تر آنکه مادرانی که در دوران بارداری دچار دیابت حاملگی بودند، اگر از مبتلا شدن به دیابت نوع دوم می ترسند، باید بدانند که این خطر به ازای هر سال شیر دادن به نوزادان، 4 تا 12 درصد کاهش می یابد. خطر ابتلا به روماتیسم مفاصل در مادرانی که در طول زندگی به نوزادانشان دست کم 12 ماه شیر داده اند، 20 درصد و مادرانی که دست کم 24 ماه شیر داده اند، 50 درصد کاهش می یابد. همچنین خطر ابتلا به فشار خون در مادران را 11 درصد، خطر افزایش میانگین چربی در خون را به میزان 19 درصد و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را نیز 10 درصد کاهش می دهد. در پایان، این تحقیقات روشن کرد که خطر ابتلا به سرطان سینه و تخمدان نیز در زنانی که به فرزندان خود بیش از یک سال شیر می دهند، 28 درصد کاهش خواهد یافت. با این همه فایده می توان بهانه به هم خوردن تناسب اندام را نادیده گرفت!

 


هشدار مردانه

فشارهای فرهنگی سال های اخیر باعث شده است که برخی مردان فکر کنند چاقی مشکل خاص زنان است. این در حالی است که تحقیقات جدید نشان می دهد چاقی برای مردان مشکلات زیادی به همراه دارد. مردان زیادی هستند که از خطرات چاقی برای سلامت خود بی خبرند. مردان بسیار بیشتر از زنان از چاقی و یا چاقی مفرط رنج می برند. دو سوم مردان، چاق و یا چاق مفرط هستند و اگر همین طور پیش برود، احتمالا میزان چاقی مفرط آنها تا سال 2959 به 60 درصد افزایش خواهد یافت. اینکه مردان فکر می کنند چاقی مشکل زنان است، ریشه فرهنگی دارد و در مجموع به نظر می رسد که مردان کمتر متوجه ارتباط بین اضافه وزن و بیماری هستند. چاقی خطر بیماری های قلبی و سکته مغزی را افزایش می دهد. همچنین اضافه وزن، خطر بسیاری از بیماری های مختلف سرطانی را تشدید می کند. مردان بیشتر از زنان تحرک دارند، اما وقتی به سن 30 سال و بالاتر می رسند بسیاری از آنها فکر می کنند استقامت بدنشان مانند دوران جوانی نیست و یا نگران شکستگی یا زخمی شدن بدنشان هستند. آنها به جای آنکه سبک بازی خود مثل فوتبال را تغییر دهند، به طور کلی دست از ورزش می کشند. این در حالی است که راه های بهتری برای ورزش های کم خطر وجود دارد. مثلا یک مطالعه در هلند نشان داد، کسانی که با دوچرخه سر کار می رفتند، کمتر دچار بیماری می شدند. خوب است آقایان هم کمی به فکر خودشان باشند!


 

آلودگی هوای افغانستان

استفاده آمریکایی ها از مهمات رادیو اکتیو در افغانستان، نه تنها خانه و زندگی و عزیزان مردم این کشور را به خطر انداخته، بلکه سلامت مردم این کشور را نیز نابود کرده و آینده ژنتیکی آنان را به خطر انداختهاست. به خاطر استفاده آمریکا از اورانیوم ضعیف شده در جنگ با افغانستان، کودکانی در این کشور متولد می شوند که دچار کمبودهای جدی هستند. تحقیقات نشان داده است که قرار گرفتن در معرض اورانیوم ضعیف شده، موجب آسیب های ژنتیکی، نقص های مادرزادی، سرطان، انواع دیابت، آسیب دیدن سیستم ایمنی بدن و سایر بیماری های جدی می شود. براساس شواهد،نظامیان آمریکایی هنوز هم از این مهمات استفاده می کنند. راستی اگر این ها هم نبود، همین ریزگردها به اندازه کافی برای این کشور و همسایه هاش تحفه داشت!


به خاطر چشمتان نوشابه نخورید

متخصص تغذیه می گفت: هیچ مزایایی برای نوشابه وجود ندارد. البته اگر همین بی مزیت بودن توقف می کرد، باز جای نگرانی نبود . اما تحقیقات جدید نشان داده است که مصرف زیاد نوشابه های شیرین در نوجوانان – جدای از مشکلاتی که برای فشار خون و دیابت آنها در آینده ایجاد میکند – نشانه های ابتدایی بیماری قلبی عروقی را در آنها افزایش می دهد. همچنین سلامت شبکیه چشم آنها را به خطر می اندازد. محققان پزشکی، برای اولین بار ارتباط بین کربوهیدرات ها و سلامت شبکیه چشم کودکان را بررسی کردند. سلامت رگ های خونی شبکیه از سلامت سراسر رگ های بدن خبر می دهد. رگ های خونی باریک داخل چشم، که بیشتر مواقع نشانه ای خستگی تلقی می شود، به عنوان یک نشانه ابتدایی برای بیماری قلبی عروقی در بزرگسالی است. کاهش مصرف کربوهیدرات ها (نوشابه یا شربت) نقش مهمی در کاهش سرعت کلی بیماری های قلبی عروقی و مرگ و میرها دارد.

 

عینک دودی

دنیا در قاب دودی

اشعه های ماورای بنفشی که در نور خورشید وجود دارند، در تمام طول سال و در همه فصل ها به سمت زمین تابیده می شوند. اگر این اشعه ها برای مدتی طولانی با چشم انسان تماس مستقیم داشته باشند، احتمال بروز آب مروارید زودرس و عارضه ناخنک چشم را در افراد افزایش می دهد. به همین دلیل این تصور که عینک آفتابی تنها مخصوص تابستان است، فکر اشتباهی است و کسانی که در معرض نور آفتاب هستند باید در همه فصل ها از عینک آفتابی مناسب استفاده کنند. البته هنگام خرید عینک آفتابی، باید دقت کرد که شیشه های آن موج موج نداشته باشد. عینک هایی که شیشه های آنها موج دارد، غیر استاندارد هستند و کیفیت لازم را ندارند و در صورت استفاده از این نوع عینک ها، مشکلاتی از قبیل اختلال دید و سردرد در فرد ایجاد می شود. رنگ شیشه های عینک آفتابی بهتر است قهوه ای و یا یک رنگ تیره باشد و به دلیل حساس بودن چشم، هنگام خرید عینک حتما باید از استاندارد بودن آن اطمینان حاصل کرد.


 

آرامش خود را حفظ کنید

پژوهشگران دریافته اند که به هنگام بروز سختی ها مانند حوادث طبیعی، جنین های پسر کمتر متولد می شوند. جنین پسر ضعیف تر از جنین دختر بوده و احتمال باقی ماندن آن در این شرایط کمتر است. شیوه زندگی زنان با مرگ جنین در رحم ارتباط دارد. سابقه پزشکی و وضعیت سلامتی زنان قبل از بارداری، بزرگترین فاکتوری است  که می توان از طریق آن میزان خطر مرگ جنین در رحم آنها را مشخص کرد. اگرچه داشتن سابقه مرگ جنین یا بچه دار نشدن در گذشته یا چاقی، دیابت و... از جمله این عوامل به شمار می رود،اما استرس مادر باردار به جنین صدمه وارد می کند و ممکن است به فعال شدن بدن او در جهت مرگ جنین پسر بیانجامد.

 مهدی کریمی - شهیده تهرانی

 





      

 

شهید طهرانی مقدم

 

نامه دختر شهید طهرانی مقدم به پدرش

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بابای خوبم سلام!

خوب می دانی که این اولین نامه ای نیست که برای تو می نویسم و خوب می دانم که آخرینش هم نخواهد بود؛ چرا که بعد از رفتنت تازه وقتت آزاد شده و می توانی بی هیچ مضیقه و بی هیچ عجله ای حرف هایم را گوش کنی و درد دل هایم را بشنوی و دوا کنی. درددل کردن با تو برایم مثل نشستن سر مزارت، مثل بوسیدن قاب عکست، مثل بو کردن گاه به گاه چفیه ات، مثل نماز خواندن روی مهرت، شیرین است. امیدم این است که ره لحظه مرا می بینی، صدایت که می کنم نشسته ای پیش من و گوش می دهی. برای هر کاری که می خواهم از تو اجازه بگیرم، منتظر نمی مانم که از مأموریت برگردی و به چند نفر زنگ نمی زنم تا یکی گوشی موبایلی به تو برساند و من چند کلمه با تو حرف بزنم. کافی است که یک آن تو را صدا کنم، آن وقت پهنای لبخند را روی صورت قشنگت تصور می کنم و آرام می شوم. گاهی هم اخم می کنی. فکر نکن که نمی فهمم. می دانم مراقبم هستی، حتی بیشتر از آن وقت ها. حواست هست به رفتار مردم، به حرف هایشان، به تملق ، به ریا، به همه چیزهایی که یک عمر تو به آنها حساس بودی. به همه صفت هایی که نه من که هیچ کس در تو ندیده بود. آخر اگر بگویم من ندیده بودم که نمی شود. می دانی که من شاخص خوبی برای شناساندن تو نیستم. من آن قدر محو مهربانی ها و خوبی ها و حرف هایت بودم که از شناختن وجودت جا ماندم. آن قدر دستم را گرفتی و دواندی که وقت نکردم برگردم و صورتت را نگاه کنم. آن قدر با انگشتت به آدم های خوب تر اشاره کردی که حواسم نبود یک بار دستت را دنبال کنم و صاحب انگشت را نگاه کنم. آن قدر عکس امام و آقا را از بچگی گرفتی مقابل چشمانم که بفهمم پیشوا و راهنمای همیشگی ام کیست. چنان از فرماندهان شهید جنگ برایم حرف می زدی و چنان از فرماندهان شهید جنگ برایم حرف می زدی و چنان از خوبی هایشان می گفتی که تا بعد از شهادتت نمی دانستم که خودت یکی بودی درست مثل آنها. گفته بودی که یک بار همه فرماندهان را خانه مادر جون شام داده ای. وقتی می رفتم خانه مادر جون و احساس می کردم که روزی توی این اتاق حسین خرازی و مهدی باکری و زین الدین و همت و... چهار زانو نشسته اند و غذا خورده اند، فضای اتاق را متبرک می دیدم، اما هیچ وقت حواسم نبود که زیر پاهای تو را تبرک نم. هیچ گاه از رشادت ها و فداکاری هایت در جنگ یا حتی بعد از آن برایم نگفتی و الان می دانی که چه حسرتی می خورم وقتی آنها را از زبان دیگران می شنوم.

 

هوای بهشت

بابای مهربانم! راستی هوای آن دنیا چه طور است؟ جمع تان جمع است دیگر. نمی دانم توی مهمانی فرماندهان بیشتر می چرخی یا مثل این سال های آخر با جوان های گمنام بی ادعا نشست و برخاست می کنی؟ هرچه باشد خیالم راحت است که حالت خوب است و دیگر خروار خروار غصه جمع نمی شود توی چشمانت و دیگر لازم نیست که مدام بخندی و بخندانی که حواسمان پرت شود از غصه چشمانت. یادم نرفته هنوز که چه طور حسرت می خوردی برای دنیا پرستی بعضی ها، برای میزان حسدِ توی دلِ بعضی دیگر، برای کوتاه بینی، برای خودبینی، غصه می خوردی برای جوان ها، برای مردم، برای فقر، برای آنها که می آمدند در خانه مان و نیاز داشتند و تو هیچ وقت دست خالی برشان نمی گرداندی. نمی دانم در حین آفرینشت خدا چه سهمی از سخاوت و کرم را در وجودت ریخت که چنین لبریز بودی. هیچ وقت نشد که چیزی از تو بخواهم و بتوانی و نه بشنوم. تنها من که نه، هیچ کس نشد که چیزی از تو بخواهد و بتوانی و نه بشنود. دارایی ات، وقتت، وجودت همه را وقف عام کرده بودی و می دانم که سهم ما را جدا می گذاشتی. ولی مطمئن نیستم که برای خودت هم چیزی برمی داشتی یا نه. بس که با اخلاص بودی، خودت را فراموش می کردی همیشه. اسلام را بر خود و خانواده و مال و جانت مقدم می دانستی و همه کارهایت برای پیشرفت اسلام بود. این طور نبود اگر که قبل از شروع هر کار مهمی چندین بار به مادرجون اصرار نمی کردی که دعایتان کند، آن طور قبلش به ائمه توسل نمی کردید و بعدش نماز شکر نمی خواندید و صبح ها قبل از نماز آن طور با خدا حرف نمی زدی که من لذت خواب نیمه شب را به شنیدن صدای تو بفروشم. شاید اگر آن قدر برای قرآن حفظ کردنم ذوق و حرارت نشان نمی دادی و در جمع دوست و آشنا و فامیل با علاقه و شوق از حفظ قرآنم یاد می کردی، من هیچ گاه نمی توانستم دوری ات را تحمل کنم. هنگامی که آن روز در کنار مادر صبورم نشسته بودم و خبر پرواز جاودانه ات را بامادر شنیدیم قلبم لرزید، چشمانم پر اشک شد، مثل اینکه کوه ها بر سرم ویران شدند اما به مادرم که نگریستم عظمت تو را در چهره او دیدم. چنان صبوری کرد که صبر از او بی تاب شد. پس از سه دهه زندگی با تو که تو در سنگر جهاد و او در سنگر صبر ایستادگی کردید، تو به پایان مأموریتت رسیدی و او همچنان بر عهدش باقی است.

 

این شب ها...

این شب ها هر وقت صدای در می آید، هنوز بچه ها فکر می کنند تو هستی و خوشحال به سمت در می روند تا شاید باز تن خسته و چهره خندانت را ببینند. هنوز صدای خنده های بلندت هنگام بازی با زهرا و محمد طاها هنگامی که بچه ها روی دوشت سوار بودند، در فضای خانه طنین انداز است و ما را دلخوش می کند. تو رسالت سنگینی بر عهده ما گذاشتی تا تو را با زبان کودکی به زهرای شش ساله و محمد طاهای دوساله معرفی نماییم. رفتار و منشت را برای فاطمه که نوجوانیش را بی تو طی می کند، نشان دهیم.

 

جمعه های بی تو

در این عصر جمعه دلتنگم، دلتنگ جمعه هایی که ما را جمع می کردی و برایمان سمات می خواندی، هنوز در گوشم شهادت گفتن ها آل یاسینت می پیچد. « أشهد أنّ النّشر حق و البعث حق و الصّراط حق» . عصر جمعه بی تو و بی سمات برایمان محال است، محال. آن روز بعد از نمازجماعت ظهر و عصر که خدا آمد صدایتان کرد، چه حالی شدید؟ لابد گفته است: خریدنی شده ای حسن. پرسیده ای: می خریمان؟ او پرسید: به بهشت قبول است؟ گفته ای: چرا که نه و خدا گفت: تو که در گمنامی زیستی، من به همه می شناسانم.

 

بهای بهشت

آن روز تهران لرزید. تو و یارانت گفته اید: جان های ناقابلمان فروخته شد به شخص خدا به بهای بهشت.  فرشته ها هم شاهد ایستاده اند و گروه هم خوانی راه انداخته اند و آوایشان همه جا پیچیده است که:« إنّ الله اشتری من المؤمنین أموالهم و أنفسهم بأنّ لهم الجنّه». مراسم باشکوهی بوده بابا، حیف شد که نشد بیایم و چون زینب حسین بر پیکر بی سرت بوسه بزنم و رو کنم بالا و بگویم: « ربّنا تقبّل منّا هذا القلیل».

 

 





      

ستاره دریایی

 

ستاره دریایی

پیرمردی در ساحل دریا در حال قدم زدن بود. به قسمتی از ساحل رسید که هزاران ستاره دریایی به خاطر جزر و مد در آنجا گرفتار شده بودند و دخترکی را دید که ستاره های دریایی را می گرفت و یکی یکی آنها را به دریا می انداخت. پیرمرد به دخترک گفت: دختر کوچولو! تو که نمی توانی همه این ستاره های دریایی را نجات بدهی، آنها خیلی زیاد هستند. دخترک لبخندی زد و گفت: میدانم ولی این یکی را که می توانم نجات دهم.  سپس یک ستاره دریایی را به دریا انداخت و آن یکی و یکی دیگر را. او به اندازه توان خود، دست دیگران می گرفت!

 

راه پربها

مرد جوانی که می خواست راه نیکان را طی کند، به سراغ استاد رفت، استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو بدی کند و دشنام دهد پولی بده! تا دوازده ماه هر کسی به جوان توهین می کرد، جوان به او پولی می داد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد. استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر. همین که مرد رفت، استاد خود را در لباس یک گدا در آورد و از راه میان بر، کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او. جوان لبخندی زد و گفت: یک سال است که برای توهین شنیدن، پول داده ام اما حالا خدا را شکر که می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم. استاد وقتی صحبت جوان را شنید، رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای، چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی.

 

درس پس دادن

درویشی کودکی داشت که از غایت محبت، شب، پهلوی خویش خواباند. شبی دید که آن کودک در بستر می نالد و سر بر بالین می مالد. گفت: ای جان پدر چرا در خواب نمی روی؟ گفت: ای پدر! فردا روز پنج شنبه است و مرا درس های یک هفته پیش استاد عرضه می باید که از بیم در خواب نمی روم مبادا که درمانم. آن درویش صاحب حال بود. این سخن بشنید، نعره ای زد و بیهوش شد. چون به خود آمد،گفت: واویلا، واحسرتا؛ کودکی که درس یک هفته پیش معلم عرض باید کرد، شب در خواب نمی رود، پس مرا که اعمال هفتاد ساله پیش عرش خدا در روز مظالم (قیامت) بر خدای عالم الاسرار عرض باید کرد، حال چگونه باشد؟

 

قضاوت عجولانه

قضاوت نادرست

یکی از بزرگان پارسایی را گفت: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه ها سخن گفته اند؟ گفت: بر ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمی دانم. هر که را جامه پارسا بینی، پارسادان ونیک مرد انگار، ور ندانی که درنهانش چیست ، محتسب را درون خانه چه کار (گلستان سعدی)

 

فامیل خدا

کودکی با پاهای برهنه بر روی برف ها ایستاده بود و با نگاه همراه حسرت و اندوه به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد و از سرمای زیاد می لرزید و پاهایش را از سرما از روی زمین جابجا می کرد. خانمی در حال عبور او را دید و به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش. کودک که حالا احساس گرما می کرد و دیگر نمی لرزید و لباس های نوی خود را دو دستی بغل کرده بود، پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه، من فقط یکی از بنده های خدا هستم. کودک گفت: حدس می زدم که با او نسبت دارید.

 

سفر بی توشه

سفر بی توشه

انوشیروان ساسانی در کاخش، بزرگان و حکما را جمع کرد و از آنها پرسید: به عقیده شما سخت ترین چیزها چیست؟ . دانشمندی از رم پاسخ داد: به عقیده من سخت ترین چیزها پیری و ناتوانی است که با فقر هم همراه باشد.  دانشمند هندی گفت: بیماری همراه با غم و اندوه سخت ترین چیزهاست.  بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان پاسخ داد: سخت ترین چیز این است که انسان مرگش را نزدیک ببیند، بدون اینکه کار خوبی انجام داده باشد. (بهارستان جامی)

 


الماس و التماس

شخصی به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا در آنجا مناجات می شود برویم. میخواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.  دیگری گفت: موفقم. اما من برای ثابت کردن ایمان می آیم.  وقتی به قله رسیدند شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند: سنگهای اطراف تان را بار اسبان تان کنید و آنها را پایین ببرید.  اولی گفت: می بینی؟ بعد از چنین صعود سختی از ما خواسته شده که بار سنگین تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم.  دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسیدند، هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگ هایی را که دوست مؤمن با خود آورده بود، روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند. (کتاب شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید.مسعود لعلی)

 

هشدار

دانایی می گفت: ای بسا گوسفند که از آدمی آگاه تر است؛ از آنکه بانگ شبان او را از چرا کردن باز دارد و آدمی را سخن خدای عز و جل از مراد باز نمی دارد.

 

از کوزه همان برون تراود ...

روزی حضرت روح الله می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید. بر سبیل تلطف جوابش باز داد و آن شخص مسلم نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد. چندان که او نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود... عزیزی بدان جا رسید؛ گفت: ای روح الله! چرا زبون این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند، تو لطف می فرمایی و با آنکه او جور و جفا پیش می برد، تو مهر و وفا بیش می نمایی؟  عیسی گفت: ای رفیق! از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ از او آ« صفت می زاید و از من این صورت می آید. من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خلق و خوی من عاقل می گردد. ( مسالک المحسنین)

 

آفرینش مگس

مرد دانا و با ایمانی در کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خسته و خواب آلود بود، اما هر بار که سرش را به دیوار تکیه می داد تا لحظه ای بخوابد، مگسی روی چهره اش می نشست و او با دست راستش ضربه ای به چهره اش می زد و مگس را می پراند. ساعتی نگذشت و پادشاه پی در پی چرت می زد، اما مگس مانع خوابش می شد. سرانجام پادشاه خشمگین شد و به مرد دانا گفت: نمی دانم خدا چرا این مگس را که حشره موذی و مردم آزاری است آفریده؟  مرد دانا، بی درنگ پاسخ داد: خداوند مگس را آفرید تا ناتوانی آدم های مغرور و ستمگر را به آنها بفهماند و به آنها نشان دهد که با وجود حکومت بر یک کشور و ملت، در برابر یک مگس ناتوانند. (جامع الحکایات عوفی)

 

رسیدن به کمال

رسیدن به کمال

شاگرد حکیمی از او پرسید: حکمت من چه وقت به کمال می رسد؟  گفت: آنگاه که به ستایش خوشحال نشوی و به مذمت غمگین نگردی. شاگرد باز پرسید: این حال چگونه مرا میسر می گردد؟  حکیم پاسخ گفت: هرگاه که چهار چیز حاصل آید؛  دوگوش که شنوا باشد و حکمت بشنود و دو گوش که کر باشد و سخنان بیهوده جاهلان را نشنود. (عالمی دیگر بباید ساخت)

 

عبادت بیمار

روزی پیامبر گرامی اسلام (ص) به سوی آسمان نگاه کردند و لبخند زدند، شخصی به آن حضرت عرض کرد: چرا لبخند می زنید؟  پیامبر فرمودند: به آسمان نگاه کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روز بنده با ایمانی را که هر روز در محل نماز خود به عبادت مشغول بود را بنویسند، اما او را در محل نماز نیافتند بلکه او در بستر بیماری بود. آنها به سوی آسمان رفتند و به خداوند عرض کردند: طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم ولی او در بستر بیماری آرمیده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بیماری است، همان پاداش را که هنگام عبادت، برایش می نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش بنویسم. (حکایت های معنوی)







برچسب ها : تأمل خوبان  ,

      

 

نشانه ها و برنامه های ظهور

ظهور


سپیده دم جمعه

بر اساس نظر مشهور، امام مهدی (عج) ،تنها فرزند امام حسن عسکری (ع) در شب جمعه سال 255ق، در شهر سامرای عراق چشم به جهان گشود. امام مهدی (عج) در حالی دیده به جهان گشود که به دلیل جو ویژه ای که در آن زمانه از سوی حاکمان عباسی ایجاد شده بود، خاندان وحی ناگریز از نهان داشتن ولادت مبارک ایشان بودند. آن امام بزرگوار، درگاه نیایش و دعا و هنگامه راز و نیاز به دنیا آمد، تا روزی جهان را پر از عدالت، معنویت و یاد خدا سازد. جو پرخطر زمانه تولد امام مهدی (عج) باعث شد تا پدر بزرگوارش، سیصد گوسفند به منظور سلامت و امنیت او در راه خدا قربانی کند و این نوزاد مبارک از این جهت، از همه گذشتگان و آیندگان ممتاز گردید. سنت زیبای قربانی برای سلامتی حضرت را، امروزه نیز برخی از شیفتگان امام در روز تولدشان انجام می دهند.

ادامه مطلب...




برچسب ها : روزهای انتظار  ,


      
<      1   2   3   4   5   >>   >








[ نشریه خانه خوبان ]

[ good luck ]